۱۳۹۴ تیر ۱, دوشنبه

نوع رابطه های جنسی

آیا نزدیکی دهانی نادرست است؟
پرسش شما:
آقای دکتر شوهر من علاقه خاصی به سکس دهانی داره اما من خودم از این کار زیاد خوشم نمی آد و نمیدونم انجام دادنش درسته یا نه؟ بنظرم با اینکار احتمال انتقال میکرب‌ها به دهن ما زیاده و ممکنه باعث بیماری بشه. از طرفی هم نمیدونم با اصرارهای زیاد اون چیکار باید بکنم؟ می‌خواستم بدونم از نظر شما انجام دادن این کار مشکل ساز هست یا نه؟

پاسخ ما:
آمار نشان داده است که خواست جفت‌ها درباره نزدیکی دهانی گوناگون بوده و دارای چهارچوب روشن و همانندی نیست. در یک سر این گستر جفت‌هایی هستند که همیشه از نزدیکی دهانی پرهیز می‌کنند و در برابر در سر دیگر این گستره جفت‌هایی هستند که آن را بخش جدانشدنی از رفتار جنسی روزانه خود می‌دانند. شماری بیشتر خواهان آن‌اند تا برای آن‌ها این کار انجام شود تا برای دیگری آن را انجام دهند (بیشتر خانم‌ها)، در برابر شماری شور بیشتری برای انجام دادن آن نشان می‌دهند (بیشتر آقایان). اگر بخواهیم برخی سودمندی‌های نزدیکی دهانی در زوج‌ها را یادآوری کنیم باید از این موارد یاد کرد:
1. نزدیکی دهانی ابزار گیرایی برای دور شدن از روندهای خسته کننده همیشگی بدست جفت‌ها می‌دهد. شور و تپشی که از لیسیدن و بوسیدن محل به فرد دست می‌دهد او را آماده رفتن به بخش دیگر می‌کند. نوازش و انگیختن مهبل و پوست بیرونی آلت و لب‌ها و بویژه کلیتوریس به لغزنده شدن آن و آسانی پذیرش آلت مردانه (بدون پیامد درد و سوزش) می‌انجامد. در مردان- بویژه در سالهای میانسالی یا بالاتر- نوازش دهانی آلت به سفت شدن بهتر و زودتر آن می‌انجامد (جایی که در برخورد با آلت زنانه شاید به اندازه بسنده آماده و سفت نشود).
2. در برخی نیز نوازش دهانی آلت دیگری، به پاگرفتن سبکباری روانی کمک می‌کند که پیش نیاز همآهنگی و همراهی برای پیشبرد کنش جنسی است. گاهی ممکن است برای برخی از مردان هنگام همآغوشی پایین آمدن از اوج توانمندی مردانه در برابر همسر فرمانبردار آسان نباشد (یا دست کم شاید همسرشان هنوز چنین پنداری داشته باشد). بوسیدن و لیسیدن آلت زن به هر دو می آموززد که هنگام هم بستری باید پندارهای بازدارنده فرادستی و فرودستی را به فراموشی سپرد و (برابر با هم) به کام گرفتن و کام بخشیدن به دیگری پرداخت.
3. نوازش دهانی جایگزین شایسته ای برای رفتارهای جنسی "آلت محور" است. پندار برخی جفت‌ها از همآغوشی جنسی تنها فرو رفتن آلت مرد به درون مهبل زنانه، جنبش پشت سر هم آلت و در پایان برون ریز منی و ارگاسم دوسویه است. هرگونه ناکارایی ناگهانی در سفت شدن آلت یا جلوافتادن زودهنگام انزال، درد و سوزش و گرفتگی عضلات مهبلی، همآعوشی به روند آزارنده و دلهره آوری می‌انجامد که به زودی به فروپاشی پیوند جفت پایان می‌یابد. بهره گیری از نزدیکی دهانی و نوازش دهانی دوسویه می‌تواند در این هنگام جایگزین خوبی برای روند پیشین باشد. با این کار جفت‌ها می‌توانند با آرامش و دلهره کمتر به همآغوشی خوشایند بپردازند تا در هنگام دیگری ناکارایی پیش آمده بررسی شده و با درمان بهبود یابد.
درباره بهداشتی بودن یا نبودن این کار باید گفت که بیشتر باکتری‌های زنده در آستانه یا درون مهبل زنان بیمایزا نیستند و کمتر پیش می‌آید که نزدیک شدن دهان به این بخش به بیماری آشکاری بیانجامد. پیشینه دچار شدن به پدیدآرهای بیماریزا (چون تبخال یا سوزاک) و بدگمانی به ماندگاری پدیدآورنگان و جابجایی بیماری به جفت از مواردی است که ما را از پیشنهاد نزدیکی دهانی باز می‌دارد. نکته ای که باید به یادداشت این است که آلودگی در بیشتر موارد با نشانه آشکاری همراه نیست و گاهی تا دیرهنگام از آلودگی مهبلی خود آگاهی ندارند. در برابر آلودگی در بیشتر آقایان دارای نشانه‌های آشکار است و هنگام نیز می‌توان با بهره گیری از پوشینه (کاندوم) های مزه دار بدون هراس از جابجایی آلودگی به این کار دست زد.
بد نیست بدانید برخی تا آنجا پیشرفته‌اند که پافشاری می‌کنند جفت‌ها در هنگام خونروش ماهانه هم نیازی به خودداری از نزدیکی دهانی ندارند و می‌توان این کار را بدون نگرانی از برخورد با خونریزی ماهانه انجام داد! کاری که شاید چندان هم آسان به چشم نیاید!

مردی با جفت‌های جنسی پرشمار؟
پرسش شما:
آقای دکتر من نمیدونم از کجا شروع کنم و نمیدونم واقعاً شما چقدر میتونید به من کمک کنید. من خانمی 28 ساله هستم که 4 سال از ازدواجم با شوهرم میگذره. ما تو این 4 سال زندگی خوبی با هم داشتیم و از نظر مالی میشه گفت کاملاً زندگی مرفهی داریم. من خودم آرشیتکت هم و شوهر هم پیمانکار کارهای بزرگ توی کیش هست و همیشه همه به زندگی خوب ما غبطه می‌خوردند. ماه پیش بطور خیلی ناگهانی شوهرم برام تعریف کرد که چطوری تو این مدت ازدواجمون با زن‌های زیادی رابطه داشته که چندتاشون دوست‌های نزدیک خود من بودند و خیلی زیاد به منزل مون رفت و آمد می‌کردند. خیلی وقت‌ها شده بود که وقتی اونها به خونه ما می اومدند شوهر من خونه نبود و من چقدر از اونها پذیرایی کردم. وقتی شوهرم این چیزها رو برام تعریف کردم حال من خیلی خیلی بد شد جوری که شوهرم همه کاره‌اش رو ول کرد و ما برای یه مسافرت یه ماهه رفتیم شمال. البته آخرش من بصورت زبونی اون رو بخشیدم و برگشتیم خونه هرچند ته دلم آشوب بود. اما مسئله به اینجا ختم نشد و من متوجه شدم اون همچنان دوست داره از راه اینترنت و چت کردن با زنان دیگه رابطه داشته باشه. بنظرتون من باید چکار بکنم؟
پاسخ ما:
راستش به این دل نگرانی شما می‌توان از سویه‌های گوناگون نگاه کرد. از یک سو می‌توان آن را یک پرشوری جنسی[49] بشمار آورد و درباره زمینه‌های آغاز و پیشرفت آن گفتگو کرد. رویه دیگر آن سخن گفتن درباره چیزی به نام رابطه یا پیوند دوم (که بیشتر از آن به نام خیانت یاد می‌کنند) در کنار رابطه یا پیوند نخست (همان پیوند عاطفی- جنسی دو همسر) است.
در برابر کم میلی جنسی (که ناکارایی جنسی شناخته شده ایست) در نوشته‌های پزشکی از چیزی به نام پرشوری جنسی در دسته بندی ناکارایی‌های جنسی نام برده نشده است. بنابراین کم پیش می‌آید که پزشک یا سکس درمانگر یارای آن داشته باشد که فردی را با این "تشخیص" درمان کند. گاهی نیز پرشوری جنسی نشانه یک بیماری یا ناکارایی روانی زمینه مانند سرخوشی[50] است. در این هنگام فرد در سویه‌های گوناگون زندگی پرکار و پرتوان دیده می‌شود. به اندازه چشمگیری کار می‌کند و پول درمی آورد. دست و دلباز و خوش مشرب است و پرحرف و شوخ و بذله گوست. خوب می‌خورد و در کنار این‌ها نیاز جنسی بسیاری دارد که در پندارهای جنسی فراوان و "نخ دادن" به دیگران خودنمایی می‌کند. بخوبی روشن است که برای بسیاری از ما این رفتارها خوشایند و دلپذیر است ولی اگر از اندازه بگذرد می‌تواند دردسرساز و نگران کننده باشد. در موارد آشکار برای بهبود بیماری به درمان‌های دارویی و گاه بستری کردن فرد در بیمارستان نیاز است.
گاهی نیز تلاش برای آغاز پیوندهای جنسی گوناگون برگردان ناخشنودی از پیوند جنسی نخستین یا در دسترس نبودن جفت خوشایند است. مردی که از کم میلی جنسی و روگردانی همسرش از نزدیکی خشمگین است گاهی از سر خشم به زنانی روی می‌آورد که آشنایی چندانی با آنان ندارد. بنا به گفته یکی از درمانجویان، بدلیل داشتن نزدیکی مقعدی پیش از عروسی و نیاز به ادامه آن و هراس از آگاهی شوهرش از پیشینه نزدیکی مقعدی پیش از آن، هیچگاه یارای چنین درخواستی را از او نداشت و در برابر فشار این نیاز، ناچار از تن دادن به رابطه با مردان گوناگونی بوده است که چندان با او همخوانی نداشته‌اند.
اقلیت‌های جنسی[51] (که بیشتر انحرافات جنسی[52] خوانده شده است) هم از زمینه‌های ناخشنودی از رفتارهای جنسی و روی آوردن پی در پی به افراد گوناگون برای یافتن جفت دلخواه است. یکی از همکاران پزشک را می‌شناسم که با نیازهای آزارخواهانه برای یافتن جفت دلخواه و داشتن شور جنسی خوب جفت‌های پرشماری را آزموده بود. درخواست او آن بود تا هنگام همآغوشی بسختی بدست جفتش کتک بخورد، چیزی که برای بسیاری هراس آور و ناخوشایند و ناشدنی بود.
ناکارایی (اختلال) شخصیت[53] نیز یکی دیگر از زمینه‌های پاگرفتن پیوندهای جنسی پرشمار است. در ناکارایی شخصیت قانون شکن[54] فرد بدون ارزش دادن به سرنوشت دیگری، با چرب زبانی افراد پرشماری را گرفتار رفتارها و خواست‌های جنسی (و غیرجنسی) خود می‌کند. در ناکارایی شخصیت ناپایدار[55] فرد تهی از آرامش و برای سرپوش گذاشتن بر دلشوره های بی پایان خود تن به رفتارهای شگفت آور همچون دزدی، فرار از خانه و همچنین نزدیکی‌های پرشمار با افراد ناآشنا می‌دهد. زنان دچار ناکارایی شخصیت نمایشی[56] نیز با رفتارهای فریبنده جنسی، مردان بسیاری را فریفته خود کرده‌اند که در کوتاه زمان از سر باز می‌کنند.
با نگاه به آنچه شما از همسر خود گفته‌اید به گمان با مرد سر زنده، پرکار، پرشور، و گیرایی روبرویم که از نشانه‌های گفته شده دیگر چیزی در وی نیافته‌ایم. آیا راهی برای کاهش شور و میل جنسی وی با درمان‌های دارویی می‌بینیم. هرچند چنین داروهایی در دسترس‌اند و آزمون کردن آن‌ها در این مورد شدنی است، همراهی همسرتان برای دریافت این داروها پیش نیاز نخست آغاز این شیوه درمان است. داروهایی چون لیتیوم کربونات و کاربامازپین از شمار داروهایی است که می‌تواند به کاهش نیاز و شمار رفتارهای جنسی بیانجامد. خواب آلودگی و کاهش هشیاری از پیامدهای ناخواسته ای ست که بسیاری را به دریافت داروها بدگمان کرده و ما را از پیشنهاد آن باز می‌دارد. روانکاوی و جستجو در تعارضات درونی که سرچشمه رفتارهای جنسی پرشمار و گاه آزارنده وی است نیز می‌تواند یکی از راه‌های آزمودنی بشمار آید. شاید هنگامی دیگر بتوانید همراه با جفت خود سری به ما بزنید تا با گرفتن تاریخچه مناسب بتوانیم بهتر درباره بهترین راه برون رفت از این لبه تاریکی گفتگو کنیم!

دیرارضایی خانم و ناخشنودی جنسی
پرسش شما:
آقای دکتر شیرمحمدی با سلام احتراماً با تشکر از شما درصورت امکان درخصوص مشکلات ذیل مرا راهنمایی نمایید: اینجانب 32 ساله و متأهل می‌باشم. 3 سال قبل ازدواج کرده و از 1سال و نیم پیش (پس از عروسی) رابطه جنسی‌ام را آغاز نموده‌ام (قبل از آن با هیچ زنی رابطه جنسی نداشته‌ام). در طول این مدت همسرم یک بار هم نتوانسته ارگاسم را تجربه کند بطوری که با گذشت زمان عدم تمایل به داشتن رابطه جنسی در او مشهود است (هر چند به خاطر من معمولاً هر دو تا سه روز یک مرتبه به این کار ابراز تمایل ظاهری می‌کند). در یک مقطعی در حدود 6 ماه پیش به مشاور مراجعه نمودیم ولی به نتیجه ای نرسیدیم. در حال حاضر از وجود چنین وضعیتی بسیار ناراحت می‌باشم. من حتی برای ارضای همسرم از لمس کلیتوریس و لیسیدن فرج و کلیتوریس نیز استفاده کرده‌ام (این کار را در دوران عقد قبل از داشتن دخول نیز انجام می‌دادم) ولی به نتیجه ای نرسیدم. در اوایل فکر می‌کردم مدت زمان عمل جنسی و قبل از آن معاشقه ما کم است. به همین دلیل سعی در طولانی کردن آن نمودم. اما در مقاطع مختلف همسرم از طولانی شدن آن‌ها (برای مثال خوردن سینه‌ها بازی با کلیتوریس لیسیدن فرج و نهایتاً دخول) شکایت می‌کند (اعلام می‌کند که دیگر تحمل ادامه آن را ندارد). نکته ای که ممکن است مفید باشد این است که همسرم قبل از ازدواج به هیچ نحو با هیچ پسری رابطه نداشته و حتی از شرکت در بعضی گفتارهای دخترانه سکسی نیز اجتناب می‌کرده و بقول معروف پاستوریزه بوده است. با توجه به موارد فوق و درصورت امکان عاجزانه خواهشمندم راهنمایی‌های لازم را جهت ایجاد لذت در همسرم مبذول نمایید.
پاسخ ما:
نخستین چیزی که باید روشن شود این است که همسر شما دچار کم میلی جنسی بوده که بدنبال آن برانگیخته نمی‌شده و به ناچار ارگاسم هم نداشته است یا این که بدنبال بی ارگاسمی‌های پشت سر هم شور جنسی ایشان کم کم کاهش داشته است؟ چرا که پیش آگهی و چگونگی درمان در هر یک از این دو انگاره با هم یکسان نیست.
اگر بپذیریم که همسر شما دچار بی ارگاسمی بوده است باید گفت که درمان بی ارگاسمی بسیار آسان تر از کم میلی جنسی است و به آسانی با درمان‌های (بویژه غیردارویی) بهبود می‌یابد. جدای از اندک بیماری‌ها (مانند MS ، قند خون یا پرتوتابی محل) یا پیامدهای دارویی (داروهای آرامبخش، ضدافسردگی یا روان گردان) که به ناکارایی ارگاسم می‌انجامند، در بیشتر موارد بی ارگاسمی سرچشمه غیرجسمی دارد.
ناکارایی ارگاسم در زنان ناخوشی کمیابی نیست و شمار چشمگیری از زنان هنگام همآغوشی یا هیچ به ارگاسم نمی‌رسند یا بسختی به ارگاسم می‌رسند. بنا به آمارهای گوناگون پیش بینی می‌شود که سه یک تا چهار یک زنان دچار اندازه‌های گوناگونی از دیرارضایی باشند. همه آن‌ها نیز "سردمزاج" نیستند و در میان آن‌ها کم نیستند زنان خونگرم و خوش رو با شور جنسی فراوان که تنها از دیرارضایی گلایه دارند. شاید کمبود پندارهای جنسی شهوانی و به هم خوردن زودهنگام تمرکز زن در اوج برانگیختگی از چشمگیرترین زمینه‌های آغاز دیرارضایی در خانم‌هاست. این "از دست رفتن تمرکز" خود سرچشمه‌های گوناگونی دارد. گاهی احساس گناه از رسیدن به کامیابی زمینی وی را از رسیدن به ارگاسم باز می‌دارد (خودداری همیشگی از برخورد همسرتان با گفتگوهای جنسی همسالان از نشانه‌های همین زمینه‌هاست). گاهی برانگیختگی جنسی با زنده شدن آزموده‌های تلخ گذشته در پندار زن همراه است. شمار چشمگیری از زنان در کودکی درگیر آزارهای جنسی بوده‌اند که یاد آن گاهی برای تمام زندگی از سرشان بیرون نمی‌رود. درگیری‌های زناشویی و خشم فروخورده از جفت نیز از سرچشمه‌های چشمگیر دیرارضایی است. زنی که از جفتش خشمگین است و یا او را بخاطر آرزوهای برآورده نشده‌اش نبخشیده چگونه ممکن است با او ارگاسم خوب و خوشایندی را بیازماید؟ گاهی هم فرد توانایی بازگو کردن گام نخست آغاز ناکارایی را ندارد و این رویداد "ناخودآگاه" رخ داده است. تعارضات درونی که بیشتر از پیوندهای ناسالم فرد با نزدیکان بویژه پدر و مادر برمی خیزد از زمینه‌های فراوان این درگیری‌های ناخودآگاه است. کمبود دانش و توانایی‌های مورد نیاز برای به ارگاسم رسیدن (مانند نوازش به هنگام و آرام کلیتوریس) نیز از دیگر زمینه‌های ناتوانی در به ارگاسم رسیدن خانم‌هاست.
خوشبختانه در بیشتر دچارشدگان با بهره گیری از تمرین‌های پیشنهادی می‌توان در کوتاه هنگام از این ناکارایی بهبود یافت. در کتاب درمان‌های غیردارویی در درمان ناکارایی‌های جنسی درباره این راهکارها به فراوانی گفتگو کرده‌ایم که می‌توانید سری به آنجا بزنید!

چگونه با قانون به جنگ همسر بروید؟
پرسش شما:
من یکی از بیماران شما هستم که به تازگی با راهنمایی‌های شما مشکل زودارضایی من درمان شده است. من بعد از مدت‌ها داشتم باور می‌کردم که میتونم بدون هیچ مشکلی زندگی با همسرم رو ادامه بدم اما مسئله آینه که پریروز یه دفعه متوجه شدم از طرف دادگاه خانواده برای من اخطار حضور در دادگاه رسیده است. در واقع حدود یک ماه پیش برادر زنم به واسطه زنم خواسته بود چند میلیون پول به اش قرض بدم که من این کار رو نکردم. مطمئنم که به تحریک خانواده زنم بوده که راضی شده بره دادگاه بخاطر مهریه‌اش شکایت کنه. جالب آینه که تو این مدت ما با هم زندگی می‌کردیم و هیچ مشکلی نداشتیم! اما حالا راستش دیگه من میلی هم به دست زدن به زنم ندارم. دیگه نمیدونم چیکار باید بکنم؟
پاسخ ما:
ناسازگاری‌های زناشویی یکی از زمینه‌های آشکار آغاز و پیشرفت ناکارایی جنسی در جفت‌هاست. می‌توان گفت در کنار ناسزا و مشت و لگد، قانون یکی از ابزارهای روشن نبرد و کشمکش میان جفت‌هاست. شاید از اینکه یک سکس درمانگر مانند من، رسیدگی و گفتگو درباره برطرف کردن درگیری‌های قانونی یک جفت را در گستره کاری خود می‌داند کمی شگفت زده شوید اما باید بدانید که یک بخش از کتاب پیشگیری از ناکارایی‌های جنسی به همین دردسر "ازدواج و قانون" پرداخته است. شاید بتوان گفت تمامی جفت‌هایی که برای انجام عقد به دفترخانه‌ها رفته‌اند از چیستی پیمانی که برپایه یادداشت نام خود پذیرفته‌اند چیزی نمی‌دانند. براستی بهتر این است که پیش‌تر با آگاهی درست از آنچه خواهیم پذیرفت از پرخاش و درگیری‌های ناخواسته در آینده بر سر این پیمانهای سنگین پیشگیری کرد.
بیشتر "شکایت‌های قانونی" پس از "عقد" درخواست‌های مالی است که از سوی زن به دادگاه داده می‌شود که فراوان‌ترین آن 1. درخواست مهریه 2. درخواست خرج روزانه (نفقه) و 3. برگشت جهیزیه بوده است. جدای از این درخواست وادار کردن خانم به همبستر شدن با شوهر (درخواست تمکین)، گرفتن سرپرستی بچه‌ها و دادخواست جدایی چشمگیرترین شکایتی است که دادگاه جفت‌ها را برای داوری درباره آن فرامی‌خواند.
در چهارچوب قانونی کشور ما "عقد" پیمان "فروش لذت‌های جنسی" است که بر پایه آن زن در برابر دریافت پول یا مالی روادید کامیابی از تن خود را به دیگری می‌سپارد و واژه‌های جاری کردن این پیمان به زبان تازی "صیغه" خوانده می‌شود. از نگاه آیینی دریافت درست و پذیرفتن قلبی این پیمان پیش نیاز درستی آن است (که به آن قصد انشاء گفته می‌شود). به سادگی می‌توان دانست که بیشتر زن و شوهرها چنین دریافتی از چنان پیمانی ندارند و همین نادانستگی و ناپایبندی است که پای آنان را به دادگاه می‌کشاند.
بجز این هم باید دانست که این "عقد" خود به دوگونه است. گونه نخست آن است که زمان پیمان روشن نیست "تا هر زمان که خواست مرد باشد" و برای جدایی نیاز به روادید مرد است که آن را "طلاق" گویند. در گونه دوم زمان پیمان از پیش روشن است (هرچند در پایان می‌توان آن را از نو بست) و برای جدایی نیاز به درخواست "طلاق" نیست. در نخستین پرداخت هزینه‌های روزانه زن به دوش مرد است و زن در تمام شبانه روز می‌بایست در دسترس او باشد. در دومین زن در بخشی از شبانه روز در دسترس مرد خواهد بود و بیش از آن آزاد است تا به انجام کارهای خود بپردازد. گونه نخست را "عقد دائم" و گونه دوم را "عقد موقت" خوانند.

باید یادآوری کرد که دربرابر چهارچوب مسیحی ازدواج (که “عقد” را پیوندی همیشگی بین زن و شوهر می‌داند) در اسلام همه پیوندها سرشت “موقت” دارند و چیزی به نام “عقد دائم” که نشاندهنده همیشگی بودن آن باشد نمی‌توان یافت. از این رو هر دو نوع پیمان گفته شده “عقد موقت” بوده و بهتر است یکی را “عقد بدون زمان” و دیگری را “عقد زمان دار” نام نهاد.
با نگاه به ویژگی‌های این دو گونه “عقد” می‌بینیم که آسانی و درگیری‌های کمتر قانونی و آزادی بیشتر جفت در “عقد موقت”بهتر بدست می‌آید و روشن نیست چرا و چگونه اینگونه “عقد” با انگ “صیغه ای” روبرو و برابر با تن فروشی و فاحشگی دانسته شده است؟
از آنجا که پیشگیری همیشه آسان تر از درمان است به شما و همه جفت‌ها پیشنهاد می‌کنم اگر با نگاه به نیازهای مالی و جنسی یکدیگر از پذیرش بدهی‌های مالی انجام نشدنی خودداری کرده و به مهریه از دید یک “وثیقه سنگین و ندادنی” که از خوشبختی همیشگی جفت پشتیبانی می‌کند نگاه نکنند.
با همه این‌ها اکنون نباید چندان نگران بدهی مالی خود باشید. با درخواست “تقسیط” ماهانه بهای مهریه در دادگاه در اندازه توان پرداخت شما، این دردسر نیز به آسانی برطرف خواهد شد و با گفتگوی شایسته با همسرتان می‌توانید دوباره پیوند خوشایند پیشین را از سر گیرید!
دیرارضایی- ناکارایی نعوظ و دلشوره های ناخودآگاه 
پرسش شما:
با عرض سلام و خسته نباشید خدمت شما که هم به عنوان یک پزشک و هم به عنوان یک انسان قصد کمک و حل مشکلاتی دارید که مثل خوره در مخفیگاه شخصی ما تا ابد و بدون اطلاع از بهداشت روانی و جسمی باید محبوس بماند.
من در حال حاضر دختری ۲۵ ساله هستم. که در اثر عدم توجه خانواده‌ام گرفتار به اصطلاح مصیبتی شدم که حالا وقتی فکرش را می‌کنم اگر به خواسته خودم بود به خودم اجازه گله کردن نمی‌دادم. من فرزند آخر خانواده ای پر جمعیت هستم. خانه ما تا حدود ۵ سال پیش در حدود مهرآباد بود و حالا ساکن منطقه خانی آباد تهران هستیم.
وقتی که ۱۹ ساله بودم توسط پسر همسایه مورد سوءاستفاده جنسی قرار گرفته و بعد از آن ناراحتی‌های روحی و مشکلاتی که به همراه داشت زندگی مرا دچار تاریکی کرد که من در سال چند بار تصمیم به خودکشی می‌گرفتم و چون جرات این کار را نداشتم فقط به مقدار زیاد دیازپام می‌خوردم و حدود یک ماه می‌خوابیدم. مشکلاتی که با خانواده‌ام پیش می‌آمد هم از یک طرف، اتفاقی که برایم افتاده بود را یک کابوس خیلی دور می‌دیدم که حتی الان هم نمی‌توانم باور کنم که من الان یک دختر باکره نیستم.
بعد از این اتفاق از تمام پسرها نفرت داشتم ولی با این حال نمی‌توانستم به خودم اجازه بدهم که همه را با این چشم ببینم. در یک سردرگمی زندگی‌ام و جوانی‌ام را صرف گریه و فکر کردن و پیر شدن گذراندم.
تا این که بعد از مدتی حدود ۱ سال و نیم با پسری آشنا شدم که فوق لیسانس شیمی بود و او هم به خاطر رشته تحصیلی و عدم کار مناسب و ازدواج مناسب دچار یک ناراحتی روحی بود و این پسر در جلسه اول دیدار خیلی رک گفت که اگر می خوای با هم دوست بمانیم باید سکس داشته باشیم. من هم بعد از کمی فکر کردن قبول کردم. پیش خودم فکر می‌کردم که دیگه این من هستم که انتخاب می‌کنم که می‌خواهم سکس داشته باشم یا نه. و در طول دوستی با او که (هیچ وقت هیچ اجباری در هیچ نوع رابطه جنسی نداشت) گاهی اوقات میان یک ارتباط سکسی یک دفعه قطع می‌کردم. می‌خواستم مطمئن باشم که این من هستم که می‌خواهم سکس داشته باشم و افسار امور به دست خودم است. در طول آن مدت هیچ لذت جنسی نداشتم جز این که به خودم هر بار اثبات کنم که این من هستم که می‌خواهم و البته موفق شدم و تا قسمت زیادی مشکلات روانی من را کم کرد و خیلی کمتر سراغ دیازپام می‌رفتم. تا این که دیگر او تصمیم به ازدواج گرفت و چون بین ما یک دوستی معمولی بود خیلی از ازدواج او ناراحت نشدم.
در طول این مدت به دکتر روانپزشک مراجعه کردم که واقعاً حس بدی به من دست می‌داد و هیچ کمکی نکرد. و البته در این مدت رفتن به دکتر زنان هم خیلی سخت بود و هست چون یا باید عنوان کنم که متأهل هستم و از این دروغ حس بدی به من می‌دهد و یا باید حقیقت را بگویم که در هر دو مورد با رفتارهای نامناسب پزشکان و منشی‌های آن‌ها برخورد کرده‌ام (برای همین دچار مشکلات زیاد زنانگی هم هستم).
در این مدت که اوضاع و احوالم بهتر شده بود به سر کار رفتم و هیچ وقت در محل‌های کارم اجازه ندادم که کارفرمایم قصد سکس با من داشته باشد. در این میان با مردی آشنا شدم که می‌توانست خلاء نداشتن محبت خانواده‌ام را پر کند. من او را به عنوان یک پدر یا برادر خیلی دوستش داشتم ولی او مرا مثل یک معشوقه دوست داشت (چون به اعتقاد خودش ازدواج موفقی نداشت و من یادآور معشوقه دوران جوانی‌اش بودم). او مرا تشویق به درس خواندن کرد. خودش تحصیلاتش را در خارج از کشور با سختی زیاد گذرانده بود و از نظر من انسان فوق العاده فعالی است.
من در رشته کامپیوتر زنجان قبول شدم اما پدرم به دلیل تعصبی که داشت اجازه نداد من به زنجان بروم (علی رغم این که من این رشته را دوست دارم.). پس از آن با تشویق دوستم باز درس خواندم و در رشته مدیریت آموزشی دانشگاه آزاد قبول شدم. دوستم در تمام مراحلی که با هم بودیم در حق من خوبی‌هایی کرد که شاید انتظار آن را از خانواده خودم داشتم.
الان حدود سه سال از دوستی ما می‌گذرد. در اوایل این ارتباط من به دلیل این که او را از دست ندهم هر چه از من می‌خواست قبول می‌کردم (منظورم ارتباط سکس است) ولی در مرحله عمل همیشه فرار می‌کردم. در اوایل ارتباط، سکس با او و حتی گرفتن دستش یا حتی نگاه کردن به صورت پیرش برایم خیلی سخت بود. و بیشتر نقش بازی می‌کردم. تا این که مدت بیشتری گذشت و پاکی و خوبی و صداقت او در دوستی باعث شد که دیگر چین و چروک صورتش را نبینم و حتی دندان‌های مصنوعی‌اش هم مانع از عشق من نسبت به او نمی‌شد.
البته ناگفته نماند که او همسر و دو دختر دارد که بنابه گفته خودش با زنش به خاطر دخترانش زندگی می‌کند و عقد شناسنامه ای نیستند. (دختر او هم سن و سال من است)
ما با هم ارتباط جنسی و کلامی خوبی داشتیم. او تنها کسی بود که به راحتی از تجاوزی که به من شده بود و ارتباطی که بعد از آن خودم با پسر دیگری برقرار کردم، به راحتی توانستم حرف بزنم. و او کسی بود که عقده‌های روانی من را حل کرد. با اینکه از سکس متنفر بودم و اصلاً مردها را به دیده بازیچه می‌دیدم او باعث تغییر نحوه نگرش من نسبت به این موضوع شد. من لذت کامل جنسی را با او تجربه کردم (دخول کامل) و همچنین بهترین لحظات زندگی‌ام را. نکته ای که هست اینکه ما معمولاً هفته ای یکبار می‌توانستیم سکس داشته باشیم. و من همیشه دچار مشکل دیر ارضایی بودم و هستم.
(البته من از ۱۲ سالگی خودارضایی داشتم و آن موقع برایم بیشتر یک کنجکاوی بود تا لذت. و در حدود یک سال و نیم بعد از آن مورد تجاوز حاضر به این کار نبودم که بعد دوباره تمایل به آن در من زنده شد). یادم می‌آید که فقط در یک فاصله دوهفته‌ای که ما هر روز می‌توانستیم رابطه داشته باشیم من دچار مشکل دیرارضایی نبودم.
تا این که دوستم حدود ۳ ماه پیش بعلت سکته بستری شد و ارتباط ما باز هم کم شد و به دلیل ترس از وضعیت جسمانی او من باز هم اوضاع روحی‌ام خراب شد و علی رغم فشار جنسی حتی رغبتی به خود ارضایی نداشتم. تا این اواخر که الان حدود یک ماه است که ما هفته ای یکبار با هم ارتباط داریم اما من اصلاً ارضا نشدم و هیچ وقت هم اجازه ندادم او از این موضوع باخبر شود. البته به دو دلیل. اول این که بعد از مدت زیاد سکس حدود ۴۵ دقیقه دیگر خجالت می‌کشیدم که بگویم ارضا نشدم و دوم این که اصلاً گفتنم فایده ای ندارد چون آلت او دیگه مثل دقایق اول نمی‌شود. (این اواخر تقریباً همیشه اینطور است که بعد از یک ربع از حالت سفتی و بزرگی خارج می‌شود و من با ارتباط دهانی سعی می‌کنم این موضوع را حل کنم که خیلی فایده ای ندارد و بعد از چند دقیقه دوباره به همان وضع دچار می‌شود). من وقتی که در خانه به تنهایی یا در کنار او اقدام به خود ارضایی می‌کنم با دست موفق به انجام آن نمی‌شوم و حتی یک بار در تنهایی خودارضایی من حدود یک ساعت طول کشید.
از پراکنده بودن و به درازا کشیدن عرایضم پوزش می‌طلبم و در زیر صریحاً سوالهای خودم را مطرح می‌کنم.
۱. وضعیت باکره بودن و نبودن در جامعه کنونی ما از دید شما که با این موضوع به نوعی در ارتباط هستید چقدر از اهمیت برخوردار است. آیا من باید اقدام به عمل ترمیم کنم. و آیا بعد از عمل این موضوع پیش کسی فاش نخواهد شد.
۲. حدس می‌زنم مشغله زیاد و ترس از دست دادن دوستم باعث عدم تمرکز در ارتباطم و دیرارضایی من شده است. لطفاً راهنمایی‌ام کنید.
۳. من برای این که آلت او سفت و بزرگ بماند چه کار باید بکنم.
۴. برای مراجعه به پزشک متخصص زنان باید چگونه موضوع را مطرح کنم که گرفتار نگاه بد آن‌ها نشوم. چون به دلیل ترس تحمل افکار پزشکان و منشی‌ها من از مراجعه به پزشک خودداری کردم و گرفتار عفونت شدیدی هستم و البته با دوستم که جای پدر من است اصلاً به مطب پزشکان نمی‌توانم مراجعه کنم.
۵. آیا ارتباط با مردی به این سن و سال ممکن است برای من خطرزا باشد و ایجاد بیماری کند.
۶. من در کابوس هم نمی‌بینم که بتوانم از او جدا شوم و با کس دیگری ازدواج کنم و متعهد به ازدواجم بمانم و خیلی اصرار به زندگی با او دارم. لطفاً کمکم کنید و از خطرهای این تصمیم مرا آگاه کنید. با این حال که می دانم با این تصمیم و عملی شدن آن نیمهٔ مهم زندگی‌ام را باید در تنهایی به سر ببرم با این حال ترجیح می‌دهم مدت کمی ولی با کسی که دوستش دارم زندگی کنم.
۷-لطفاً اگر شما خانم دکتر متخصص زنان می‌شناسید که معتمد باشد مرا آگاه کنید که مراجعه کنم.
باز از شما بابت تمام زحمات و خواندن این مطلب کمال تشکر و قدردانی را دارم. با این حال که شما را ندیده‌ام و نمی‌دانم که چه کسی هستید ولی برای این کار انسانی و کمک‌هایتان که افکار زیادی را نجات می‌دهید متشکرم. امیدوارم همیشه سلامت و شاد و خوشحال باشید امیدوارم دایره عشق و محبت به قدری در بین ما آدم‌ها گسترده شود که هر نگاهی تداعی روز دوست داشتن باشد. موفق و پیروز باشید
پاسخ ما:
با آروزی شادی و شادکامی همیشگی، در مورد ارزش باکره بودن: شاید آگاهی نداشته باشید که بنا به آمار کمی بیش از ۵۰ درصد از خانم‌ها در نخستین نزدیکی به علل گوناگون (مانند بکاربردن نوار بهداشتی هنگام خون روش) خونریزی آشکار دیده نمی‌شود. بنابراین آسیب پرده بکارت در خانم‌ها برای یک درمانگر حتی پیش از نزدیکی نباید چندان شگفت انگیز بنماید. در مورد ارزش پرده بکارت در زندگی امروزی بی گمان بیش از اندازه گزافه گویی شده است. هرچند گذر از دوران بکارت به دوران پس از نزدیکی برای بسیاری از خانم‌ها نقطه گذار دردناکی شمرده می‌شود باید گفت این رویداد در پیوند (کنونی و) پس از این شما چه آشکار و چه پنهان نباید ارزش چندانی داشته باشد و به یاد داشته باش آسیب پرده پکارت همیشه هم با نشانه ویژه و آشکاری چون خونریزی همراه نیست و بسیاری از خانم‌ها و جفت‌ها هیچگاه درنمی یابند پرده بکارتشان کی آسیب دیده یا پاره شده است. بنابراین نیازی به این همه دلشوره و یا تلاش برای بازسازی پرده بکارت خردمندانه نیست. شاید ندانی بازسازی پرده بکارت به شوخی شبیه است. پرده بکارت یک پرده نازک مخاطی است که در بیشتر موارد هنگام نخستین نزدیکی پاره می‌شود و بجامانده های آن با گذشت زمان از بین می‌رود. در به گفته دیگران “عمل ترمیم (دوختن) پرده” تنها گوشه ای از رویه مهبل به گوشه دیگر آن بخیه می‌شود.
در مورد دیرارضایی[۵۷] همانگونه که خودتان اشاره کردید بی گمان چشمگیرترین عامل همان نبود تمرکز ذهنی شایسته و بایسته است. هنگام افزایش هیجانات جنسی با فشار اندیشه‌های ناخواسته ای چون پیش بینی از دست دادن مردی که پشتیبان شماست (اندیشه مرگ و از دست دادن همیشگی وی) توان کامیابی از آمیزش جنسی و رسیدن به ارگاسم را از شما می‌گیرد. بی گمان در این زمان به تنها چیزی که می‌اندیشید لذت بخشیدن به وی در برابر تلاش‌هایی است که تاکنون برای شما انجام داده است و گاهی آدم در اوج احساس شیفتگی و عشق به یک نفر است ممکن است به اندازه چشمگیری از اندیشیدن به خود و هیجان جنسی برای رسیدن به اوج دور شود.
در مورد ناکارایی برخاست[۵۸] یادشده جفتتان باید گفت که ناکارایی برخاست در مردان میانسال یا مسن دارای خاستگاه‌های جسمی فراوانی- همانند سکته قلبی و نارسایی‌ها و گرفتگی‌های شریانی و مویرگی- است. در این مورد. سکته قلبی از یک سو نشان دهنده گرفتگی بیشتر شریان‌های خون رسان به اندمهای بدن از جمله آلت است (میدانیم که گرفتگی شریان‌های آورنده خون به آلت یکی از خاستگاه‌های چشمگیر ناکارایی برخاست در آقایان بشمار می‌رود) و از سوی دیگر پیش بینی رخداد دوباره سکته قلبی بدلیل فشار زیاد (جنسی) و شاید مرگ ناگهانی باعث شعله ور شدن نگرانی و ترس از آغاز آمیزش در هر دو نفر شده که عامل روانی بازدارنده بسزایی در ادامه برخاست خواهد بود. هم بستر شدن با جفت تازه از خاستگاه‌های چشمگیر رخداد دوباره سکته‌های قلبی در آقایان است و در این مورد – آنچنان که شما خواسته بودید به خطرها اشاره کنیم- پیشنهاد ما پرهیز از آن است.
در مورد عفونت دستگاه جنسی بی گمان شما ناگزیر از دیدار با پزشک اید. اگر بشود بهتر است از ترشحات درون مهبل برای یافتن عفونت‌های میکربی و غیرمیکربی فراوان تر نمونه برداری شده و به آزمایشگاه فرستاده شود. بهره گیری از پادزیست‌های (آنتی بیوتیک های) مالشی و خوراکی و گاهی تزریقی (برای نمونه در درمان سوزاک) بسیار بجاست. در مورد ترس از نگرش پزشکان و کارمندان درمانی بی گمان اگر مانند همه زنان با اطمینان به نفس زیاد و بدون احساس ترس و گناه درونی به هر کارشناسی سر بزنید او نیز با شما همچون دیگر افراد برخورد می‌کند. به یادتان باشد کمتر پزشکی بخود اجازه می‌دهد در مورد بیماری که به دیدار وی آمده پیش داوری برخورنده ای داشته باشد.
برگرفته از کتاب کتاب رازهای مگو: پاسخ به پرسش های جنسی – حمید رضا شیرمحمدی

۱۳۹۴ خرداد ۳۱, یکشنبه

تفاوت سنی پدر و مادر موجب بیماری اوتیسم

تحقیقاتی را محققین آمریکایی در ۵ کشور بین ۵.۷ میلیون کودک که در دوره زمانی ۱۹۸۵ تا ۲۰۰۵ تولد یافتند انجام دادند که ۳۰ هزار تا از این کودکان به اختلالاتی به سبب بیماری اوتیسم مبتلاء بودند چون تفاوت سنی بین زوجین عامل این بیماری می شود. ۱۸ درصد از کودکان این نوع زوجین مبتلاء به بیماری اوتیسم می شوند.
محققین که نتایج تحقیقات را در مجله ” Molekolar Peixatry ” منتشر کرده اند تاکید کرده اند که سن پدر نقش مهمی را در مبتلاء شدن کودکان به بیماری اوتیسم دارد و این بیماری در کودکانی که سن پدرشان ۵۰ سال است در مقایسه با کودکانی که سن پدر آنها کمتر است رو به رشد می باشد.